سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
از آنچه به کارت می آید بپرس و آنچه را به کارت نمی آید واگذار . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

هیچ شکنجه ای برای یک لحظه تحمل ناپذیر نیست …
اگر فقط اقتدار لحظه می بود و بس …
اگر فقط ” همین حالا ” !
چه رازها که در دل خاک مدفون نمی شد .
اگر فقط ” همین حالا ” بود و نه بعد ، هیچ کس جلاد دیگری نبود …
این گذشته است که شب می خزد زیر پتویت . پُشت می کنی می بینی روبروی توست .
سر در متکا فرو می کنی می بینی میان متکایت است ، مثل سایه است و از آن بدتر ، سایه ،
نور که نباشد ، دیگر نیست .
اما ” گذشته ” در خاموشی و ظلمت نیز با توست …

 

خلاصه : رمان ردیف کلاغ ها 

برخی از جرایم هرگز فراموش نمی شوند …
حنا در زندگی اش به خطر نمی زند ، آپارتمانش را با وسواس در یک منطقه ی مطمئن و امن

با همسایگانی خوب انتخاب میکند ، جایی که بتواند یک زندگی آرام و کم حاشیه داشته باشد .

اما گاهی این خطر است که به دنبالت می دود و یک اشتباه کافیست ! تنها یک اشتباه …
وقتی که درب خانه را به روی عاشقی پنهانی باز می کند .

مردی که تا به حال ملاقات نکرده را میبیندکه از اوتقاضای ازدواج میکند ، عمادی که هرگز پاسخ رد را نمی پذیرد

و حنا را به سوی جهنم می کشاند.پرده هایی که از رازها می افتد و زوایای تاریکی که روشن می شود و

حنایی که کابوسش تازه آغاز می شود !


 نوشته شده توسط حمید محمدی در سه شنبه 98/8/14 و ساعت 11:13 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 4
مجموع بازدیدها: 5057
جستجو در صفحه

خبر نامه